زین گونهام که در غمِ غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران، غریب نیست
جانم بگیر و صحبت جانانهام ببخش
کز جان شکیب هست و، ز "جانان" شکیب نیست
گمگشتهی دیار محبت کجا رود
نام "حبیب" هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
در کار عشق او که جهانیش مدعیست
این شکر چون کنیم که ما را رقیب نیست
جانا نصاب حسن تو حد کمال یافت
وین بخت بین که از تو هنوزم نصیب نیست
گلبانگ سایه گوش کن ای سرو خوشخرام
کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست
هوشنگ ابتهاج