بازدید سایت خود را میلیونی کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» ری را

ری را

ری را


ری را... صدا می آید امشب

از پشت «کاچ» که بند آب

طرز تهیه چیز کیک پنیری بدون گلوتن مطلب مرتبط طرز تهیه چیز کیک پنیری بدون گلوتن

برق سیاه تابش تصویری از خراب

در چشم می کشاند

گویا کسی است که می خواند...


اما صدای آدمی این نیست.

با نظم هوش ربایی من

آوازهای آدمیان را شنیده ام

ز اندوه های شبانی سنگین، ز اندوه های من

سنگین تر.

و آوازهای آدمیان را یکسر

من دارم از بَر.


یک شب درون قایق دلتنگ

خواندند آنچنان

که من هنوز هیبت دریا را

در خواب می بینم.


ری را، ری را...

دارد هوا که بخواند

در این شب سیا

او نیست با خودش

او رفته با صدایش اما

خواندن نمی تواند.


نقد و بررسی شعر «ری را»


ری را

از معدود شعرهای خوب نیماست که سمبلیک نیست. من آن را از «شمالی های» نیما می خوانم چون تصویری از فضای شب های ساکت و خلوت و وهمناک روستاها و کوهستان های شمال ایران را مجسم می کند: از پشت کاچ (قطعه کوچک جنگلی در میان مزارع) که آبگیر و مرداب مانندی است، تصویر شبحی به نظر می رسد و گویا در آنجا کسی است که می گوید: ری را! اما نه، این صدا، صدای آدمی نیست.


من آوازهای آدمیان را می شناسم و همه نوعش را شنیده ام، حتی وقتی که درون قایق در یک شب دریایی می خواندند. همچنان صدا می آید: ری را! ری را! دوست دارد در این شب تیره که بخواند (کی؟). او دیگر خودش نیست، او همان صداست و دیگر رفته است (با صدایش تمام شده است) و دیگر نمی تواند بخواند.


در مورد ری را نوشته اند که در گویش طبری اسم زن است. آیا روح آن زن است که خود را صدا می زند؟ یا شبحی است که ری را، ری را می گوید. به هر حال توهمی مبهم و ترسناک است1 و همین نکته است (ابهام در فاعل) که همراه با توصیفی بدیع و ساده از یک شب جنگلی، شعر را این همه جذاب کرده است.


از بند آخر شعر این معنی به ذهن می رسد که شاید پرنده ای است که می خواند (دارد هوا که بخواند) اما از بند اول معلوم می شود که پرنده نیست گویا کسی است که می خواند و از سوی دیگر وقتی دقت می کند درمی یابد که صدای آدمی این نیست. پس مبدا صدا هر چه هست (درون شاعر، روح، شبح ...) ربطی به عالم واقع و عینی ندارد.

من از بند آخر این طور می فهمم که روح خود ری را است که می گوید ری را. او دوست دارد اسم خود را به یاد شاعر بیاورد. اما او مرده است و با صدایش رفته و دیگر نمی تواند بخواند. واژه (اما) به ابهام این بند افزوده است؛ زیرا ایهام دوگانه خوانی ایجاد کرده است، هم آن را می توان به مصراع اول مربوط کرد و هم دوم: 1. اما او رفته با صدایش و لذا خواندن نمی تواند. 2. او هر چند با (یا به) صدایش رفته اما دیگر خواندن نمی تواند.


«ری را» یادآور «افسانه» است. آن شبحی که در شب های وحشت انگیز بر نیما ظاهر می شد و نام خود را با صدای حزین در بُن گوش او می خواند:

ای بسا وحشت انگیز شب ها کز پس ابرها شد پدیدار

قامتی که ندانستی اش کیست با صدایی حزین و دل آزار

نام من در بُن گوش تو گفت

عاشقا! من همان ناشناسم آن صدای که از دل برآید

صورت مردگان جهانم یک دمم که چو برقی سرآید

قطره گرم چشمی تَرَم من


پس آن کسی که می خواند و می گفت «صورت مردگان جهان» بود.


نیما از همان دوران کودکی صدای افسانه را بر لب چشمه ها و رودخانه ها می شنید. در شعر فارسی زن روح وار اساطیری پری، آناهیتا با آب ها مربوطند.2 چنان که ری را با بندآب:

رفته رفته که بر ره افتادم از پی بازی بچگانه

هر زمانی که شب دررسیدی بر لب چشمه و رودخانه

در نهان، بانگ تو می شنیدم


وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن است. و لذا در مصراع اول باید «می آید» را بخوانیم me ?ayad و در «ید» تسکین است: مفعول فاعلاتن فع لن. این مصراع ذوبحرین است و اگر «می» را کوتاه نخوانیم وزن آن مستفعلن مستفعلن فع است.

در مصراع دوم بند آب بی اضافه، به صورت bandab (بنداب) خوانده می شود. و اگر به اضافه خوانده شود، دو مصراع است: از پشت کاچ / که بندِ آب

در بند آخر، ری را، ری را، به لحاظ عروضی دو مصراع است (چنان که شاعر «خواب / می بینم» را به صورت دو مصراع نوشته است.)


قافیه: مثل همه شعرهای نیما قوافی آن بجا و نامحسوس است: بند آب / خراب، کشاند / خواند، سنگین تر / بکسر / بر ... و به سبب رعایت قافیه سیاه را سیا نوشته است.

زبان: برق سیاه تابش... ایهام دوگانه خوانی دارد: هم می توان خواند: که بند آب، برق سیاه ¬تابش، یعنی برق سیاه تاب بند آب، در چشم تصویری از خراب را می کشاند. هم می توان خواند: برقِ سیاهِ تابشِ ... : یعنی بندِ آب، برقِ سیاهِ تابیدنِ تصویری از خواب را در چشم می کشاند.


بلاغت:

در گردش شبانی سنگین،

ز اندوه های من

سنگین تر.

شبانی سنگین که از اندوه های من سنگین تر بود. ژرف ساخت این جمله خبری تشبیهی است (با مبالغه بیشتر): شبانی که چون اندوه های من سنگین بود. وجه شبه سنگین استخدام دارد یعنی با شب به یک معنی (ظلمانی و ساکت) و با اندوه معنی دیگر دارد (عمیق).


برجسته ترین وجه ادبیت (Literariness) این شعر –یعنی آن چه در وهله اول به این شعر حیثیت والای ادبی بخشیده است- ابهام آن است که در همه سطور و در همه زوایای آن منتشر شده است.


1- در فضای جنگلی یوش چنین توهمی برای ذهن شاعرانه نیما غریب نیست. آل احمد (ارزیابی شتابزده) در مورد آخرین سفر نیما به یوش که منجر به فوت او شد می نویسد: «و از زنی سخن می گفت که وقتی یوش بوده اند برای خدمت او می آمده و کارش را که می کرده نمی رفته، بلکه می نشسته و مثل جغد او را می پایید. آن قدر که پیرمرد رویش را به دیوار می کرده و خودش را به خواب می زده. و من حالا از خودم می پرسم که نکند آن زن فهمیده بود یا نکند خود پیرمرد وحشت از مرگ را در پس این قصه می نهفته؟ هر چه بود آخرین مطلب جالبی بود که از او شنیده ام. آخرین شعر شفاهی او.»

2- در ادبیات غرب پریان دریایی (Nymph) از اعماق آب ها می خوانند و ملاحان را شیفته می کنند.


نویسنده: دکتر سیروس شمیسا

منبع: کتاب راهنمای ادبیات معاصر (شرح و تحلیل شعر نو فارسی)، صص 200 – 203

انتشارات: میترا چاپ دوم 1388


بازدید سایت خود را میلیونی کنید
فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  مشاور ایرانی در لندن   |   تهران وکیل   |   فروش تجهیزات ویپ   |   گردشگری ارم بلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


راجع به اعداد رند اشتباه نکن! ✓ورود به کانال یوتیوب راجع به اعداد رند اشتباه نکن! ✓ورود به کانال یوتیوب مشاهده