۴ سال پیش
» غرض وفاست که با مردم دگر نکنی…
چه شد که جانب اهل وفا گذر نکنی؟
چه شد که ناگه اگر بگذری، نظر نکنی؟
.
رسيد جان به لبم، چون زيمَ اگر نرسی؟
هلاک يک نظرم، چون کنم اگر نکنی؟
.
چو ماه عيد، به سالی اگر شوی طالع
رَوی همان دم و با من شبی سحر نکنی...
.
ز باده بیخبرم ساختی و می ترسم
که چون رَوی به حريفان، مرا خبر نکنی!
.
شد از جفای تو مُلک دلم خراب و هنوز
درين غمم که ازين هم خراب تر نکنی…
.
جفا که با من دل خسته می کنی سهل است
غرض وفاست که با مردم دگر نکنی…
.
هلالی، اين همه حيران چشم يار مشو
چه حالت است که هيچ از بلا حذر نکنی؟!
.
هلالی جغتایی