"یلدا " یعنی یادمان باشد، زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت .
بی لاله رخان روی بصحرا نتوان کرد
بی سرو قدان میل تماشا نتوان کرد
کام دلم آن پسته دهانست ولیکن
زان پسته دهان هیچ تمنا نتوان کرد
گفتم مرو از دیدهٔ موج افکن ما گفت
پیوسته وطن برلب دریا نتوان کرد
چون لاله دل از مهرتوان سوختن اما
اسرار دل سوخته پیدا نتوان کرد
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
خواجوی کرمانی
***
از غم زلفت دل شیدا شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
خال لبت مرده کند زنده را
رونق بازار مسیحا شکست
پیرهن عصمت یوسف درید
از غم آن پشت زلیخا شکست
کشتی ما بر لب دریا رسید
خیر نبیند که دل ما شکست
قیس به صحرای جنون جان بداد
وحش بیابان خم دلها شکست
بس که زدیم ریگ بیابان به پای
خار مغیلان به کف پا شکست
بس که جفا دید ز اغیار تو
عهد ترا جامی شیدا شکست
جامی